امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Standby

ˈstændbaɪ ˈstændbaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

جانشین، کشیک، ذخیره، کمکی، آماده‌باش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد standby

  1. noun substitute
    Synonyms: assistant, backup, deputy, double, fill-in, pinch-hitter, relief, replacement, reserve, stalwart, stand-in, sub, successor, temp, temporary, understudy

Collocations

  • on standby

    (مسافر) در انتظار سوار شدن در صورت بودن جا، در لیست انتظار

ارجاع به لغت standby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «standby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/standby

لغات نزدیک standby

پیشنهاد بهبود معانی