annoying, needler, teaser, vexing, ornery
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ترافیک آنقدر اذیتکننده بود که در نهایت دیر به جلسه رسیدم.
The traffic was so annoying that I ended up arriving late to the meeting.
او عادتی اذیتکننده دارد که در طول جلسات با صدای بلند به پایش ضربه بزند.
He has a teaser habit of tapping his foot loudly during meetings.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اذیتکننده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اذیتکننده