(انجام عملی را) قبولاندن، قانع کردن، راضی کردن، قبولاندن به
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They finally prevailed on him to hand in his resignation.
درنهایت قانعش کردند که استعفایش را بدهد.
They prevailed on/upon me to play a few tunes on the piano.
قانعم کردند چند آهنگ با پیانو اجرا کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prevail on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prevail-on