گذشتهی ساده:
featuredشکل سوم:
featuredوجه وصفی حال:
featuringقسمت صورت، جزء صورت، چهره، قیافه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
She was in her early twenties, with a sharp inquisitive gaze that matched her features.
در اوایل بیست سالگیاش بود با نگاهی تیز و کنجکاو که به چهرهاش میآمد.
The darkness was settling rapidly, making her features hard to distinguish.
تاریکی بهسرعت پخش میشد و تشخیص اجزای صورتش را دشوار میکرد.
مشخصه، ویژگی، خصوصیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our latest model of phone has several new features.
آخرین مدل گوشیمان چندین ویژگی جدید دارد.
The town's main features are its beautiful mosque and ancient marketplace.
مشخصههای اصلی شهر مسجد زیبا و بازار سنتی آن است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «features» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/features