آخرین به‌روزرسانی:

Grenade

ɡrəˈneɪd ɡrəˈneɪd

شکل جمع:

grenades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

نارنجک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A live grenade rolled toward the group, and they scattered for cover.

نارنجکی مسلح به سمت گروه غلتید و آن‌ها برای پناه گرفتن پراکنده شدند.

The explosion of the grenade shook the entire building.

انفجار نارنجک، کل ساختمان را لرزاند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

grenade thrower

سلاح نارنجک‌افکن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grenade

  1. noun an instrument for combat
    Synonyms:
    bomb explosive shell projectile missile hand-grenade fireball pineapple

ارجاع به لغت grenade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grenade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grenade

لغات نزدیک grenade

پیشنهاد بهبود معانی