گذشتهی ساده:
napalmedشکل سوم:
napalmedسومشخص مفرد:
napalmsوجه وصفی حال:
napalmingماده مخصوص تغلیظ بنزین و تهیه بمب آتشزا و پرتاب شعله، بمب آتشزا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a napalm bomb
بمب ناپالم، بمب آتشزا
Several villages were napalmed.
به چندین دهکده بمب آتشزا انداختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «napalm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/napalm