فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Kipper

ˈkɪpər ˈkɪpə

معنی

noun verb - transitive

نمک زدن و دودی کردن ماهیان، ماهی‌دودی، ماهی آزاد نر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kipper

  1. verb to keep
    Synonyms:
    dry smoke smoke-cure curl
  1. noun salted and smoked herring
    Synonyms:
    kippered herring

ارجاع به لغت kipper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kipper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kipper

لغات نزدیک kipper

پیشنهاد بهبود معانی