با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Kipper

ˈkɪpər ˈkɪpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - transitive
    نمک زدن و دودی کردن ماهیان، ماهی‌دودی، ماهی آزاد نر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد kipper

  1. verb To keep
    Synonyms: curl, dry, smoke, smoke-cure
  2. noun Salted and smoked herring
    Synonyms: kippered herring

ارجاع به لغت kipper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kipper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kipper

لغات نزدیک kipper

پیشنهاد بهبود معانی