فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dependant

dɪˈpendənt dɪˈpendənt

شکل جمع:

dependants

صفت تفضیلی:

more dependant

صفت عالی:

most dependant

معنی

noun

وابسته، تابع، نان‌خور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependant

  1. noun a person who relies on another person for support (especially financial support)
    Synonyms:
    dependent
  1. adjective addicted to a drug
    Synonyms:
    dependent hooked drug-addicted strung-out

لغات هم‌خانواده dependant

ارجاع به لغت dependant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dependant

لغات نزدیک dependant

پیشنهاد بهبود معانی