آخرین به‌روزرسانی:

Fairy Tale

ˈferiˈteɪl ˈfeəriteɪl

شکل جمع:

fairy tales

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

افسانه، داستان پریان (داستان‌هایی که معمولاً شامل موجودات خیالی هستند و برای کودکان نوشته می‌شوند)

Many of us grew up hearing fairy tales about princesses and heroes.

بسیاری از ما با شنیدن افسانه‌هایی درباره‌ی شاهزاده‌ها و قهرمانان بزرگ شدیم.

In a typical fairy tale, good always triumphs over evil in the end.

در داستان پریان معمولی، در نهایت خوبی همیشه بر بدی پیروز می‌شود.

adjective

رویایی، جادویی، افسانه‌ای (fairy-tale)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Their love story had a fairy-tale quality, with an unexpected reunion after years apart.

داستان عاشقانه‌ی آن‌ها رویایی بود، با دیداری غیرمنتظره پس‌از سال‌ها جدایی.

She felt like a princess in her fairy-tale dress at the ball.

او در لباس افسانه‌ای‌اش در مهمانی احساس می‌کرد که شاهدخت است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fairy tale

  1. noun children's imaginative story with magical characters
    Synonyms:
    tale fable fairy story myth yarn Marchen ghost story

سوال‌های رایج fairy tale

شکل جمع fairy tale چی میشه؟

شکل جمع fairy tale در زبان انگلیسی fairy tales است.

ارجاع به لغت fairy tale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fairy tale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fairy-tale

لغات نزدیک fairy tale

پیشنهاد بهبود معانی