family, house, people, household, genealogy, home, clan, kindred
پسر دوستداشتنی خانواده
the fair-haired boy of the family
در خانواده و اجتماع آسایش برقرار است.
There is ease in the family and in the society.
دشمنی دیرین میان آن دو خانواده
the long-standing enmity between those two families
family, menage, group, hearth
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خانوادهی گورخرها
a group of zebras
خانوادهای از پرندگان زیر بام خانه ساختند.
A family of birds made their home under the roof.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خانواده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خانواده