فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Handgrip

ˈhændˌɡrɪp ˈhændɡrɪp

معنی و نمونه‌جمله

noun

دستگیره، دسته، محل دست گرفتن و مانند دسته شمشیر)، جنگ دست به یقه، دست به گریبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He was holding my wrist and his handgrip was painful.

مچ دستم را گرفته بود و فشار دست او دردناک بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد handgrip

  1. noun the appendage to an object that is designed to be held in order to use or move it
    Synonyms:
    handle grip hold

Collocations

come to handgrips

دست به گریبان شدن، کتک‌کاری کردن

ارجاع به لغت handgrip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handgrip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/handgrip

لغات نزدیک handgrip

پیشنهاد بهبود معانی