شکل جمع:
handfulsهمچنین میتوان از fistful به جای handful استفاده کرد.
یک مشت، یک مشت پر
She stained her honor for a handful of money.
برای یک مشت پول شرف خود را لکهدار کرد.
She pulled out a handful of coins from his pocket.
یک مشت سکه از جیبش بیرون آورد.
تعداد کم، مقدار کم، شمار کم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A handful of students voted for him.
شمار کمی از دانشجویان به او رأی دادند.
She only invited a handful of friends to her birthday party.
او تعداد کمی از دوستانش را به جشن تولدش دعوت کرد.
شروشور، شیطان، نافرمان، تخس، آتشپاره (هر فردی بهویژه کودکان)
My little cousin is quite a handful.
پسرعموی کوچکم واقعاً تخس است.
It's challenging to take care of a handful like him; he never sits still!
مراقبت از آتشپارهای مانند او چالشبرانگیز است. او هرگز آرام نمینشیند!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «handful» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/handful