گذشتهی ساده:
pebbledشکل سوم:
pebbledسومشخص مفرد:
pebblesوجه وصفی حال:
pebblingشکل جمع:
pebblesسنگریزه، ریگ
The beach was covered in colorful pebbles of various shapes and sizes.
ساحل پوشیده از سنگریزههای رنگارنگ با اشکال و اندازههای مختلف بود.
She kept a collection of unique pebbles.
مجموعهای از ریگهای منحصربهفرد را نگهداری میکرد.
کوارتز شفاف (نوعی عقیق)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pebble sparkled in the sunlight.
کوارتز شفاف زیر نور خورشید برق میزد.
He found a small pebble of agate.
یک قطعه عقیق کوچک پیدا کرد.
رویهی زبر و دانهدانه، سطح نامنظم
As I ran my fingers over the pebble, its irregular surface reminded me of nature's artistry.
وقتی که انگشتانم را روی رویهی زبر و دانهدانه میکشیدم، سطح نامنظم آن من را به یاد هنر طبیعت میانداخت.
Walking barefoot on the pebble felt like a gentle massage for my feet.
راه رفتن با پای برهنه روی سطح نامنظم مثل ماساژ ملایم برای پاهایم بود.
ریگ انداختن، ریگ پرت کردن
Children pebbled the dog.
بچهها به سگ ریگ میانداختد.
As they walked along the beach, they couldn't resist pebbling the seagulls.
وقتی که آنان در امتداد ساحل قدم میزدند، نتوانستند در مقابل ریگ پرت کردن به سمت کاکاییها مقاومت کنند.
سنگریزهپوش کردن، ریگپوش کردن، با ریگ پوشاندن (یا چیزهای مشابه آن)
She pebbled the garden path to create a rustic and natural look.
او مسیر باغ را سنگریزهپوش کرد تا ظاهری روستایی و طبیعی ایجاد کند.
We decided to pebble our driveway.
تصمیم گرفتیم مسیرمان خود را ریگپوش کنیم.
زبر رویه کردن، دارای نقش ریگی کردن، نقش و نگار ریگی دادن به (چرم و کاغذ و غیره) (با منگنه یا پرس)
pebble leather
چرم رو زبر (زبر رویه)
The shoemaker decided to pebble the suede shoes for added visual appeal.
کفاش تصمیم گرفت برای جذابیت بصری بیشتر به کفشهای جیر نقش ریگی بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pebble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pebble