امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rubbing

American: ˈrʌbɪŋ British: ˈrʌbɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rubbed
  • شکل سوم:

    rubbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    rubs

معنی

noun
(تصویری که با قراردادن کاغذ روی سطح حکاکی شده و مالیدن مداد و غیره بر آن به‌دست می‌آید) روبرداشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rubbing

  1. verb To apply by rubbing
    Synonyms:
    plastering coating covering spreading smearing painting bedaubing daubing brushing
  1. verb Scrape or rub as if to relieve itching
    Synonyms:
    fretting scratching grinding burnishing wiping shining polishing massaging chafing grazing grating scouring abrading smoothing erasing scraping itching vacating wearing vexing undoing smearing fraying swabbing striking kneading rasping scrubbing nettling obliterating irritating irking expunging hurdling buffing cleaning glossing effacing glazing furbishing filing deleting crossing caressing currying cancelling brushing annoying blotting
  1. noun Effort expended in moving one object over another with pressure
    Synonyms:
    friction detrition

ارجاع به لغت rubbing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rubbing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rubbing

لغات نزدیک rubbing

پیشنهاد بهبود معانی