گردباد
(مجازی) (کار و غیره) هجوم، (احساسات و غیره) توفان، تندباد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a whirlwind of activity
فعالیت شدید
(سفر) پرشتاب، (عشق) پرجوش، خروشان
a whirlwind courtship and marriage
خواستگاری و ازدواج بیتأمل و تفکر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whirlwind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whirlwind