فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whirlwind

ˈwɜrːlwɪnd ˈwɜːlˌwɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    گردباد
  • noun
    (مجازی) (کار و غیره) هجوم، (احساسات و غیره) توفان، تندباد
    • - a whirlwind of activity
    • - فعالیت شدید
  • adjective
    (سفر) پرشتاب، (عشق) پرجوش، خروشان
    • - a whirlwind courtship and marriage
    • - خواستگاری و ازدواج بی‌تأمل و تفکر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whirlwind

  1. adjective very fast
    Synonyms: cyclonic, hasty, headlong, hurricane, impetuous, impulsive, lightning, quick, rapid, rash, short, speedy, swift, tornado
    Antonyms: slow

ارجاع به لغت whirlwind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whirlwind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whirlwind

لغات نزدیک whirlwind

پیشنهاد بهبود معانی