فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Whirlwind

ˈwɜrːlwɪnd ˈwɜːlˌwɪnd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

گردباد

noun

(مجازی) (کار و غیره) هجوم، (احساسات و غیره) توفان، تندباد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a whirlwind of activity

فعالیت شدید

adjective

(سفر) پرشتاب، (عشق) پرجوش، خروشان

a whirlwind courtship and marriage

خواستگاری و ازدواج بی‌تأمل و تفکر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whirlwind

  1. adjective very fast
    Synonyms:
    quick rapid speedy swift hasty lightning short impetuous impulsive rash headlong cyclonic tornado hurricane
    Antonyms:
    slow

ارجاع به لغت whirlwind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whirlwind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whirlwind

لغات نزدیک whirlwind

پیشنهاد بهبود معانی