امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lightning

ˈlaɪtnɪŋ ˈlaɪtnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
آب‌و‌هوا آذرخش، برق (در رعد‌وبرق)، آذرخش زدن، برق زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- It lightninged terribly last night.
- دیشب آسمان به‌شدت برق می‌زد.
- lightning speed
- سرعت برق‌آسا
- a lightning attack
- حمله‌ی(تک) برق‌آسا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lightning

  1. noun
    Synonyms: electrical discharge, fulmination, streak of lightning, lightning flash, thunderbolt, thunderball, fireball, thunderstroke, firebolt, thunderlight, bolt, bolt-from-the-blue, levin
  2. adjective
    Synonyms: fulgurant, fulgurous, sheet, streak

Idioms

ارجاع به لغت lightning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lightning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lightning

لغات نزدیک lightning

پیشنهاد بهبود معانی