فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Aftershock

ˈæftərʃɑːk ˈɑːftəʃɒk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زمین‌شناسی پس‌لرزه (زمین‌لرزه‌ی کوچک‌تری که پس از زمین‌لرزه‌ی بزرگ‌تر قبلی و در همان منطقه روی می‌دهد)

The aftershock of the earthquake rattled the already damaged buildings.

پس‌لرزه‌ی این زمین‌لرزه ساختمان‌های آسیب‌دیده را به لرزه درآورد.

Despite the main earthquake being over, the aftershocks continued to shake the region for days.

علی‌رغم پایان یافتن زمین‌لرزه‌ی اصلی، چندین پس‌لرزه تا چندین روز منطقه را می‌لرزاند.

noun countable

پس‌لرزه (واقعه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the aftershock of the scandal

پس‌لرزه‌ی این رسوایی

the aftershock of the economic recession

پس‌لرزه‌ی رکود اقتصادی

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده aftershock

  • verb - intransitive
    shock

ارجاع به لغت aftershock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aftershock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aftershock

لغات نزدیک aftershock

پیشنهاد بهبود معانی