فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Afterthought

ˈæftərθɒːt ˈɑːftəθɔːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    afterthoughts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    (فکری که دیر به ذهن خطور می‌کند) فکر ثانوی، توضیح بعدی، پس‌اندیشه ،فکر کاهل
    • - It occurred to me as an afterthought that he owed me money, too.
    • - بعداً به خاطرم خطور کرد که به من بدهکار هم بود.
    • - Almost as an afterthought he added that he missed her.
    • - بعداً به ذهنش خطور کرد این را اضافه کند که دلتنگ او شده.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد afterthought

  1. noun idea that occurs after it is timely
    Synonyms: reconsideration, review, second thought
    Antonyms: forethought

ارجاع به لغت afterthought

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afterthought» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afterthought

لغات نزدیک afterthought

پیشنهاد بهبود معانی