شکل جمع:
afterthoughts(فکری که دیر به ذهن خطور میکند) فکر ثانوی، توضیح بعدی، پساندیشه ،فکر کاهل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It occurred to me as an afterthought that he owed me money, too.
بعداً به خاطرم خطور کرد که به من بدهکار هم بود.
Almost as an afterthought he added that he missed her.
بعداً به ذهنش خطور کرد این را اضافه کند که دلتنگ او شده.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «afterthought» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afterthought