صدای بلند (مثل انفجار و غیره)
The crump of thunder echoed through the valley.
صدای بلند رعدوبرق در دره پیچید.
The car accident was so severe that it resulted in a deafening crump that could be heard for miles.
تصادف اتومبیل بهقدری شدید بود که منجر به ایجاد صدای بلند کرکنندهای شد که از کیلومترها شنیده میشد.
صدای بلند دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I accidentally dropped the pot on the kitchen floor, and it crumped, shattering into pieces.
به طور تصادفی ظرف را روی کف آشپزخانه انداختم. صدای بلندی داد و تکهتکه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crump» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crump