با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mastication

ˌmæstɪˈkeɪʃn̩ ˌmæstɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    جویدن، چاوش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mastication

  1. noun Biting and grinding food in your mouth so it becomes soft enough to swallow
    Synonyms: chewing, rumination, deglutition, chew, Fletcherizing, Fletcherism, manduction

ارجاع به لغت mastication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mastication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mastication

لغات نزدیک mastication

پیشنهاد بهبود معانی