جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Keynote

ˈkiːnoʊt ˈkiːnəʊt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مفتاح، راهنما، نطق اصلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Sadness is the keynote of these stories.

حزن زمینه‌ی اصلی این داستان‌ها را تشکیل می‌دهد.

The mood of compassion that keynotes most of her writing.

روحیه‌ی همدردی و شفقت که زمینه‌ی اصلی بیشتر آثار او را تشکیل می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keynote

noun theme

Synonyms:

idea essence heart core basis principle source motive substance gist root center kernel nub criterion standard measure spring cornerstone keystone linchpin crux pith marrow mainspring basic idea

noun essence, theme

Synonyms:

idea theme basis source heart core substance principle motive gist root center criterion standard measure spring kernel nub crux basic idea marrow cornerstone linchpin mainspring pith

ارجاع به لغت keynote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «keynote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keynote

لغات نزدیک keynote

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!