فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Keypad
ˈkiːpæd
ˈkiːpæd
معنی
noun
(در صفحه‌ی کلید کامپیوتر و تلفن و دستگاه کنترل تلویزیون از فاصله و غیره) صفحه‌ی دکمه‌ها، شستی‌ها، فشاره‌ها، صفحه‌کلید کوچک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد keypad
-
noun a keyboard that is a data input device for computers; arrangement of keys is modelled after the typewriter keyboardSynonyms:computer keyboard
ارجاع به لغت keypad
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «keypad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keypad
لغات نزدیک keypad
- - keynote
- - keynote speech (or address)
- - keypad
- - keypunch
- - keypunch operator