Outmost

ˈaʊtmoʊst ˈaʊtməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
اقصی نقطه، دور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outmost

  1. adjective most distant or remote, as from a center
    Synonyms:
    farthest outermost extreme ultimate furthest farthermost utmost furthermost uttermost

ارجاع به لغت outmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outmost

لغات نزدیک outmost

پیشنهاد بهبود معانی