با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Cooling Center

    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از Cooling Station به‌جای Cooling Center استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    collocation noun countable
    مرکز خنک‌کننده، هرگونه مکان یا مرکز دارای تأسیسات خنک‌کننده و تهویه‌ی مطبوع (اماکنی همچون مراکز خرید، کتاب‌خانه‌ها و مدارس که به سیستم‌های سرمایشی مجهز هستند و مردم می‌توانند برای رهایی از گرمای هوا در آن‌جا حضور یابند.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Families gathered at the cooling center to escape the oppressive heat.
    - خانواده‌ها برای فرار از گرمای طاقت‌فرسا در مرکز خنک‌کننده تجمع کردند.
    - The cooling center was equipped with comfortable seating.
    - مرکز خنک‌کننده مجهز به صندلی‌های راحت بود.
    - The mayor announced additional funding to build the cooling center throughout the summer months.
    - .شهردار از تخصیص اعتبار اضافی برای ساخت مرکز خنک‌کننده در طول ماه‌های تابستان خبر داد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cooling center

    1. noun an air-conditioned or otherwise cooled facility, such as a school, library, or mall, that is open to the public during a period of hot weather in order to provide relief from the heat

    ارجاع به لغت cooling center

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cooling center» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cooling-center

    لغات نزدیک cooling center

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی