Marketplace

    ˈmɑːrkɪtpleɪs ˈmɑːkətpleɪs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      marketplaces

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable C1
    کسب‌وکار تجارت، بازرگانی، دادوستد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - It is important to understand the needs of the marketplace in order to succeed.
    - فهمیدن نیازهای تجارت برای موفقیت بسیار مهم است.
    - Competition in the marketplace can be fierce, but it drives innovation and quality.
    - رقابت در تجارت می‌تواند حریصانه باشد، اما باعث نوآوری و کیفیت می‌شود.
    noun countable
    تکنولوژی کسب‌وکار بازار اینترنتی، وبسایت خریدوفروش
    - Online marketplaces have revolutionized the way we shop and sell products.
    - بازارهای آنلاین راه خریدوفروش محصولات ما را متحول کرده است.
    - The marketplace offers a wide range of products and services to cater to diverse consumer needs.
    - این بازار اینترنتی دسترسی گسترده‌ای از محصولات و خدمات را برای پاسخ‌گویی به نیازهای مختلف مصرف‌کننده ارائه می‌دهد.
    noun countable
    بازارگاه، میدان فروش کالا، بازار
    - Industries must be able to compete in the free marketplace.
    - صنایع بایستی بتوانند در بازار آزاد رقابت کنند.
    - The marketplace was bustling with vendors and shoppers.
    - بازار مملو از فروشندگان و خریداران بود.
    noun
    مرکز، مرکز برخورد (ازنظر افکار) (افکار و ارزش‌ها برای پذیرفته شدن باهم رقابت می‌کنند)
    - marketplace of ideas
    - مرکز برخورد اندیشه‌ها
    - The marketplace is a dynamic arena where intangible values strive to gain acceptance.
    - مرکز افکار عرصه‌ی پویایی است که ارزش‌های ناملموس در آن تلاش می‌کنند تا مقبولیت کسب کنند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد marketplace

    1. noun The world of commercial activity where goods and services are bought and sold
      Synonyms: market-place, market, agora, forum, mart, rialto

    ارجاع به لغت marketplace

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «marketplace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marketplace

    لغات نزدیک marketplace

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند