شکل جمع:
marketmenکسبوکار بازاری، تاجر، معاملهچی، فروشنده، دلال، بازاریاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She learned the tricks of the trade from an experienced marketman.
او ترفندهای دادوستد را از تاجری باتجربه آموخت.
The marketman’s booth was filled with colorful fabrics and handmade crafts.
دکهی فروشنده پر از پارچههای رنگارنگ و صنایع دستی دستساز بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «marketman» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/marketman