فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Marketman

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    marketmen

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کسب‌وکار بازاری، تاجر، معامله‌چی، فروشنده، دلال، بازاریاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She learned the tricks of the trade from an experienced marketman.
- او ترفندهای دادوستد را از تاجری باتجربه آموخت.
- The marketman’s booth was filled with colorful fabrics and handmade crafts.
- دکه‌ی فروشنده پر از پارچه‌های رنگارنگ و صنایع دستی دست‌ساز بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marketman

  1. noun a person who works in or operates a market, typically involved in buying and selling goods

ارجاع به لغت marketman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marketman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/marketman

لغات نزدیک marketman

پیشنهاد بهبود معانی