Vend

vend vend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vended
  • شکل سوم:

    vended
  • سوم‌شخص مفرد:

    vends
  • وجه وصفی حال:

    vending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
فروختن، داد‌و‌ستد کردن، طوافی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- merchants who are planning to vend abroad
- بازرگانانی که در نظر دارند در خارج از کشور دست به فروش بزنند
- Farhad vended fruit on that corner for many years.
- فرهاد سال‌ها سر آن پیچ میوه‌فروشی می‌کرد.
- the ideas which he vended from the pulpit
- عقایدی که او از منبر اعلام کرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vend

  1. verb To offer for sale
    Synonyms: deal, handle, market, merchandise, merchant, peddle, retail, sell, trade
  2. verb To travel about selling goods
    Synonyms: peddle, hawk, huckster, sell, trade, barter, market, monger, auction, pitch

ارجاع به لغت vend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vend

لغات نزدیک vend

پیشنهاد بهبود معانی