با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Delicatessen

ˌdelɪkəˈtesn ˌdelɪkəˈtesn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    غذا و آشپزی حاضری‌فروشی (فروشگاهی که لب‌شوره‌هایی مانند گوشت‌های نمک‌سود‌شده و ماهی و پنیر و سوسیس‌های ورقه‌ای و انواع سالاد و سس و غیره را عرضه می‌کند که این محصولات اغلب خارجی هستند)
    • - This delicatessen had a wide variety of imported cheeses and cured meats.
    • - این حاضری‌فروشی تنوع زیادی از پنیرهای وارداتی و گوشت‌های فراوری‌شده داشت.
    • - The delicatessen on the corner always has the best sandwiches.
    • - حاضری‌فروشی سر نبش همیشه بهترین ساندویچ‌ها را دارد.
  • noun countable
    غذا و آشپزی غرفه‌ی حاضری‌فروشی (در فروشگاه)
    • - The new store will have a pharmacy inside, along with a delicatessen, bakery, and seafood department.
    • - فروشگاه جدید دارای یک داروخانه در داخل، همراه با غرفه‌ی حاضری‌فروشی، نانوایی و بخش غذاهای دریایی خواهد بود.
    • - I stopped by the delicatessen at the supermarket.
    • - کنار غرفه‌ی حاضری‌فروشی در سوپرمارکت توقف کردم.
  • noun plural
    غذا و آشپزی محصولات غذایی آماده، غذاهای آماده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد delicatessen

  1. noun eatery
    Synonyms: café, cafeteria, charcuterie, deli, restaurant, sandwich shop, subway shop

ارجاع به لغت delicatessen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «delicatessen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delicatessen

لغات نزدیک delicatessen

پیشنهاد بهبود معانی