با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Sextet

    seksˈtet seksˈtet
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: sextette

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    موسیقی سکستت، گروه شش‌تایی (گروهی متشکل از شش خواننده یا نوازنده که با هم اجرا می‌کنند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - the jazz sextet
    - گروه شش‌تایی جاز
    - the sextet of young singers
    - سکستت خوانندگان جوان
    noun countable
    موسیقی شش‌سرایی (قطعه‌ای موسیقی که برای شش خواننده یا شش نوازنده تصنیف شده باشد)
    - The composer wrote a new sextet for his upcoming concert.
    - این آهنگساز برای کنسرت آتی خود شش‌سرایی جدیدی را تصنیف کرد.
    - She has composed 36 sextettes.
    - او ۳۶ شش‌سرایی را سروده است.
    noun countable
    گروه/مجموعه‌ی شش‌تایی
    - a sextet of athletes
    - گروه شش‌نفره‌ی ورزشکاران
    - a sextet of novels
    - یک مجموعه‌ی شش‌تایی از رمان‌ها
    noun countable
    ورزش تیم هاکی روی یخ
    - The sextet's defense was impenetrable.
    - دفاع این تیم هاکی روی یخ نفوذناپذیر بود.
    - The coach was happy with the performance of the sextet.
    - مربی از عملکرد تیم هاکی خرسند بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sextet

    1. noun A musical composition written for six performers
      Synonyms: sextette, sestet
    2. noun Six people considered as a unit
      Synonyms: sextette, sixsome, sestet
    3. noun The cardinal number that is the sum of five and one
      Synonyms: sixer, six, 6, vi, sise, hexastyle, Captain Hicks, half a dozen, sestet, sextuplet, hexad

    ارجاع به لغت sextet

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sextet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sextet

    لغات نزدیک sextet

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی