فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Herb

ɜːrb / / hɜːrb hɜːb

شکل جمع:

herbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

گیاه، علف، رستنی، شاخ‌وبرگ گیاهان، بوته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She still believes in medicinal herbs.

او هنوز هم به داروهای گیاهی اعتقاد دارد.

This food has been cooked with different herbs and spices.

این خوراک را با گیاهان و ادویه‌ی گوناگون پخته‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

herb tea

چای گیاهی (جوشانده)

Under my foot the herbs were dry.

در زیر پایم علف‌ها خشک بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد herb

  1. noun a plant lacking a permanent woody stem; many are flowering garden plants or potherbs; some having medicinal properties; some are pests
    Synonyms:
    herbaceous plant ginseng spearmint boneset mullein dittany tansy figwort

ارجاع به لغت herb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «herb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/herb

لغات نزدیک herb

پیشنهاد بهبود معانی