امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rimmed

American: ˈrɪmd British: rɪmd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    rims
  • وجه وصفی حال:

    rimming

معنی

adverb
دوره‌دار، حاشیه‌دار، کم‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rimmed

  1. adjective Having a rim or a rim of a specified kind
    Synonyms: skirted, margined, fringed, edged, bounded, bordered
    Antonyms: rimless

ارجاع به لغت rimmed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rimmed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rimmed

لغات نزدیک rimmed

پیشنهاد بهبود معانی