فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disqualified

سوم‌شخص مفرد:

disqualifies

وجه وصفی حال:

disqualifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ردصلاحیت‌شده، سلب‌ صلاحیت‌شده، فاقد صلاحیت تشخیص‌داده‌شده، ردشده، دیسکالیفه‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He was hit by a disqualified driver.

راننده‌ای سلب‌ صلاحیت‌شده به او زد.

We regret to inform are compelled to return the disqualified goods at your expense.

ضمن عرض پوزش، به اطلاع می‌رسانیم که مجبوریم کالاهای فاقد صلاحیت تشخیص‌داده‌شده را با هزینه‌ی شما مرجوع کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disqualified

  1. verb declare unfit
    Synonyms:
    disabled prohibited suspended excluded debarred incapacitated unfitted invalidated precluded outlawed indisposed
    Antonyms:
    allowed qualified fitted permitted
  1. verb to disable
    Synonyms:
    incapacitated invalidated

لغات هم‌خانواده disqualified

ارجاع به لغت disqualified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disqualified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disqualified

لغات نزدیک disqualified

پیشنهاد بهبود معانی