Prefabricate

priˈfæbrɪˌket ˌpriːˈfæbrɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
(prefab) پیش ساختن، پیش‌ساخته، پیش‌سازی‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a prefabricated house
- خانه‌ی پیش‌ساخته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prefabricate

  1. verb To manufacture sections of (a building), especially in a factory, so that they can be easily transported to and rapidly assembled on a building site of buildings
    Synonyms: fabricate, perform, set up, preassemble, coordinate, pre-assemble

ارجاع به لغت prefabricate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prefabricate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prefabricate

لغات نزدیک prefabricate

پیشنهاد بهبود معانی