نگاهی اجمالی انداختن به، لمحهای دیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I caught a glimpse of the celebrity as she walked by.
همینطور که [آن فرد] مشهور رد می شد، نگاهی اجمالی به او انداختم.
We only caught a glimpse of the sunset before it disappeared behind the clouds.
ما فقط لمحهای غروب خورشید را دیدیم قبل از اینکه پشت ابرها ناپدید شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «catch a glimpse of» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catch-a-glimpse-of