شکل جمع:
coronetsنیمتاج، تاج کوچک
The princess wore a beautiful coronet on her head.
شاهزادهخانم نیمتاج زیبایی بر سر نهاده بود.
The queen's coronet sparkled in the sunlight.
تاج کوچک ملکه زیر نور خورشید می درخشید.
جانورشناسی نیمتاج (در سم اسب)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The horse's coronet was injured during the race.
نیمتاج اسب در جریان مسابقه آسیب دید.
The coronet is a sensitive area that requires proper care and maintenance.
نیمتاج ناحیهی حساسی است که نیاز به مراقبت و نگهداری مناسب دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coronet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coronet