امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stopwatch

ˈstɑːpwɑːtʃ / / -wɒːtʃ ˈstɒpwɒtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کرونومتر، گام‌شمار، قدم‌شمار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stopwatch

  1. noun A timepiece that can be started or stopped for exact timing (as of a race)
    Synonyms:
    stop watch

ارجاع به لغت stopwatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stopwatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stopwatch

لغات نزدیک stopwatch

پیشنهاد بهبود معانی