فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Itemized

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(صورت‌حساب و سند و غیره) جزء‌به‌جزء‌نوشته‌شده، (به‌صورت تفصیلی) فهرست‌بندی‌شده، با جزئیات نوشته‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.

از آن‌ها درخواست کردیم که لیست جزء‌به‌جزء همه‌ی تماس‌های تلفنی و مدت زمان آن‌ها را در اختیار ما قرار دهند.

an itemized inventory

فهرستِ موجودیِ جزء‌به‌جزء‌نوشته‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itemized

  1. adjective counted
    Synonyms:
    detailed enumerated particularized

ارجاع به لغت itemized

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itemized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/itemized

لغات نزدیک itemized

پیشنهاد بهبود معانی