فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jotting

dʒɒtɪŋ ˈdʒɒtɪŋ

گذشته‌ی ساده:

jotted

شکل سوم:

jotted

سوم‌شخص مفرد:

jots

شکل جمع:

jottings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

یادداشت (کوتاه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The jotting in his notebook was barely legible.

یادداشت در دفترش به‌سختی قابل خواندن بود.

She always carries a small notebook for jotting down ideas.

او همیشه یک دفترچه‌ی کوچک برای یادداشت ایده‌ها به همراه دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jotting

  1. noun a brief record
    Synonyms:
    note item entry scribbling
  1. noun a brief (and hurriedly handwritten) note
    Synonyms:
    jot
  1. verb
    Synonyms:
    writing recording noting listing indicating scribbling bitting

ارجاع به لغت jotting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jotting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jotting

لغات نزدیک jotting

پیشنهاد بهبود معانی