گذشتهی ساده:
horsedشکل سوم:
horsedوجه وصفی حال:
horsingشکل جمع:
horsesجانورشناسی اسب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The name of Rustam's horse was Rakhsh.
نام اسب رستم رخش بود.
The horse galloped across the field.
اسب در میدان تاخت.
ورزش پایه، خرک (در ورزش ژیمناستیک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A sturdy mat is usually placed on top of the horse to ensure safety during jumps.
معمولاً یک تشک محکم در بالای پایه قرار میگیرد تا از ایمنی در هنگام پرش اطمینان حاصل شود.
The coach adjusted the height of the horse.
مربی ارتفاع خرک را تنظیم کرد.
انگلیسی آمریکایی ورزش اسب (شکلی از بسکتبال که در آن بازیکنان بهنوبت سعی میکنند شوتهای موفق را تکرار کنند)
Let's play horse and see who can make the most basketball shots!
بیایید اسب بازی کنیم و ببینیم چه کسی میتواند بیشترین شوتهای بسکتبال را بزند!
She needs one more letter to lose the game of horse.
اگر یک حرف دیگر بگیرد، بازی اسب را میبازد.
هروئین
He got caught with horse.
با هروئین دستگیر شد.
She lost everything to her addiction to horse.
او همهچیزش را به دلیل اعتیاد به هروئین از دست داد.
بادبانبند
A strong gust of wind tested the durability of the ship's horse.
وزش شدید باد دوام بادبانبند کشتی را آزمایش کرد.
The sailor tightened the horse.
ملوان بادبانبند را سفت کرد.
خرک (نجاری)
We used a couple of horses to create a table.
ما از چند خر برای ساخت میز استفاده کردیم.
He propped up the old door with two horses.
در قدیمی را با دو خرک نگه داشت.
سوارهنظام
a regiment of horse
هنگ (گردان) سوارهنظام
light horse
سوارنظام سبکاسلحه
زمینشناسی کانخرک (لایهای از خاک یا سنگ در درون رگهی زغالسنگ یا سنگ فلز)
Geologists identified an elongated horse.
زمینشناسان کانخرک باریکی را شناسایی کردند.
The horse within the vein of gold displayed beautiful geological patterns.
کانخرک درون رگهی طلا نقوش زمینشناسی زیبایی را به نمایش گذاشت.
اسب (بخار)
The car's engine had an 300 horses.
موتور این خودرو سیصد اسب بخار بود.
The tractor is powered by a strong 150-horsepower engine.
این تراکتور از یک موتور قوی صدوپنجاه اسب بخاری استفاده میکند.
مجازی ورزش اسب (برای اشاره به ورزشکاری که عملکردش بهطور مداوم پرصلابت است)
She's been a true horse for our team.
او یک اسب واقعی برای تیم ما بوده است.
He is the horse of the basketball court.
او اسب زمین بسکتبال است.
اسب بستن (به گاری و غیره)
The coachman will horse the carriage.
کالسکهچی به کالسکه اسب خواهد بست.
They decided to horse their camper van.
تصمیم گرفتند به ون کمپر خودشان اسب ببندند.
به جلو راندن، هل دادن (با فشار)
The workers had to horse the machinery up the steep hill.
کارگران مجبور بودند ماشینآلات را از تپهی شیبدار به جلو برانند.
We need to horse these supplies.
باید این وسایل را هل دهیم.
جانورشناسی آمادهی جفتگیری بودن (اسب ماده)
The mare horsed eagerly.
اسب ماده مشتاقانه آمادهی جفتگیری بود.
During springtime, mares often horse.
در طول فصل بهار، مادیان اغلب آمادهی جفتگیری هستند.
مربوط به اسب
The horse stable was filled with the smell of hay and horse.
اصطبل اسب پر شده بود از بوی یونجه و اسب.
My uncle owns a horse breeding farm in Kentucky.
عمویم صاحب یک مزرعهی پرورش اسب در کنتاکی است.
درشت، بزرگ
The horse blanket kept me warm during the chilly night.
پتوی بزرگ مرا در شب سرد گرم نگه داشت.
We bought a horse brush with stiff bristles to groom our pet.
ما یک برس درشت با موهای سفت برای مراقبت از حیوان خانگی خود خریدیم.
سوار بر اسب
The horse-mounted soldiers charged into battle.
سربازان سوار بر اسب وارد نبرد شدند.
The horse patrol ensured safety in the remote mountainous region.
گشت سوار بر اسب در منطقهی کوهستانی دورافتاده امنیت را تضمین کرد.
شوخی خرکی کردن، بازی خرکی کردن، بازی کردن
(در مسابقهی اسبدوانی) روی اسب بازنده شرطبندی کردن، (مجازی) طرف بازنده را گرفتن، از بازنده حمایت کردن، راه غلط رفتن، اشتباه محاسبه کردن، شریک بد گزیدن
پرخوری کردن، مثل گاو غذا خوردن، اشتهای خوبی داشتن
(محاوره) تأمل کردن، درنگ کردن، زود تصمیم نگرفتن
(عامیانه) از منابع قابل اعتماد، از مراجع اصلی، از منبع موثق
کار وارونه کردن، کار غیرمنطقی کردن
to look a gift horse in the mouth
از هدیهی دریافتی عیب گرفتن، دندان اسب پیشکشی را شمردن
never look a gift horse in the mouth
دهان (یا دندانهای) اسب پیشکشی را بررسی نکن(نمیشمارند)، از هدیه خردهگیری نکن
a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشارهای بس است، اشاره نیاز به توضیح ندارد
that's a horse of a different color
آن موضوع اصلاً متفاوت است (اصلاً با این موضوع رابطه ندارد)
to hear something straight from the horse's mouth
از منبع موثق شنیدن، مستقیم از دهان خود شخص شنیدن
you can lead a horse to water, but you can't make him drink
نمیتونی کسی رو به انجام کاری مجبور کنی (میتونی به کسی پیشنهاد خوبی بدی، اما نمیتونی وادارش کنی که انجامش بده)
کلمه "horse" در زبان انگلیسی به معنای "اسب" است و این موجودات زیبا و قوی، از قدیمالایام در زندگی انسانها نقش مهمی ایفا کردهاند. اسبها به دلیل قدرت و سرعتشان، به عنوان حیواناتی برای بارکشی و سواری مورد استفاده قرار میگرفتند. همچنین، آنها در بسیاری از فرهنگها و سنتها نمادهای خاصی دارند.
تاریخچه و اهمیت اسبها
اسبها به عنوان یکی از نخستین حیوانات اهلی شده توسط انسانها، تاریخچهای طولانی دارند. وجود آنها در زندگی انسانها به هزاران سال پیش برمیگردد و از آن زمان تا کنون، اسبها در جنگها، کشاورزی و حمل و نقل نقش داشتهاند. این موجودات برای انسانها نه تنها وسیلهای برای جابجایی، بلکه شریکانی در فعالیتهای روزمره و تفریحی نیز بودهاند.
ویژگیهای فیزیکی
اسبها معمولاً به قدری بزرگ و قوی هستند که میتوانند بارهای سنگین را حمل کنند. آنها دارای بدنی عضلانی و پاهایی بلند و قوی هستند که به آنها امکان سرعت بالا و استقامت زیاد را میدهد. رنگهای مختلفی دارند که از سفید و سیاه گرفته تا قهوهای و خاکستری متغیر است. هر نژاد اسب دارای ویژگیهای خاصی است که آنها را برای اهداف مختلف مناسب میکند.
رفتار و شخصیت
اسبها موجوداتی اجتماعی هستند و معمولاً در گروهها زندگی میکنند. آنها به ارتباطات اجتماعی اهمیت میدهند و رفتارهای پیچیدهای دارند. این موجودات میتوانند احساسات مختلفی از جمله شادی، ترس و حتی غم را نشان دهند. ارتباط بین انسان و اسب به دلیل این ویژگیها، میتواند عمیق و معنیدار باشد.
کاربردها
اسبها در ورزشهای مختلفی مانند مسابقات سوارکاری، پرش با اسب و مسابقات زیبایی اسب شرکت میکنند. همچنین در بسیاری از فرهنگها، اسبها در جشنها و مراسمهای خاص نیز حضور دارند. در برخی نقاط جهان، از اسبها برای کشاورزی و کار در مزارع استفاده میشود.
نکات جالب
1. نژادهای مختلف: بیش از ۳۰۰ نژاد مختلف اسب در جهان وجود دارد که هر کدام ویژگیها و کاربردهای خاص خود را دارند.
2. شعور و هوش: اسبها به دلیل هوش بالایشان میتوانند یاد بگیرند و دستورات را به خوبی اجرا کنند. این ویژگیها آنها را به حیواناتی مناسب برای کارهای مختلف تبدیل کرده است.
3. طول عمر: یک اسب معمولی میتواند بین ۲۵ تا ۳۰ سال زندگی کند، اگرچه برخی از آنها تا ۴۰ سال نیز عمر میکنند.
4. حس شنوایی و بینایی: اسبها دارای حس شنوایی و بینایی بسیار قوی هستند. آنها میتوانند صداها را از فاصلههای دور بشنوند و دید وسیعی دارند که به آنها کمک میکند تا خطرات را شناسایی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horse