آخرین به‌روزرسانی:

Mordacious

معنی

adjective

گاز انبری، تند، تیز، سوزآور، محرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mordacious

  1. adjective so sharp as to cause mental pain
    Synonyms:
    sharp biting cutting stinging acid acrid caustic corrosive acerbic trenchant scathing vitriolic astringent pungent nipping acidic mordant barbed slashing truculent

ارجاع به لغت mordacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mordacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mordacious

لغات نزدیک mordacious

پیشنهاد بهبود معانی