با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mordacious

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گاز انبری، تند، تیز، سوزآور، محرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mordacious

  1. adjective So sharp as to cause mental pain
    Synonyms: biting, pungent, acerbic, acid, acidic, acrid, astringent, caustic, corrosive, cutting, mordant, barbed, scathing, sharp, slashing, stinging, trenchant, truculent, vitriolic, nipping

ارجاع به لغت mordacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mordacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mordacious

لغات نزدیک mordacious

پیشنهاد بهبود معانی