امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peacock

ˈpiːkɑːk ˈpiːkɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    peacocks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
طاووس نر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The peacock displayed its vibrant feathers in the sunlight.
- طاووس نر پرهای درخشان خود را زیر نور خورشید به نمایش گذاشت.
- She painted a stunning picture of a peacock perched on a branch.
- او تصویری خیره‌کننده از طاووسی که روی شاخه قرار داشت را نقاشی کرد.
noun countable
قدیمی فخرفروش، متکبر، خودنما
- At the office, he's known as the peacock, always wearing the latest fashion trends.
- در دفتر، او به‌عنوان خودنما شناخته می‌شود و همیشه جدیدترین لباس‌ها را می‌پوشد.
- The peacock in our group never misses a chance to show off his expensive watches.
- فخرفروش گروه ما هرگز فرصتی را برای به رخ کشیدن ساعت‌های گران قیمتش از دست نمی‌دهد.
verb - intransitive
فخرفروشی کردن، به رخ کشیدن، پز دادن
- He loves to peacock whenever he attends social events.
- او دوست دارد هر زمان که در رویدادهای اجتماعی شرکت می‌کند، فخرفروشی کند.
- At the party, he couldn't help but peacock in his new suit.
- در مهمانی ، او نتوانست جلوی خودش را بگیرد و کت‌شلوار جدیدش را به رخ کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peacock

  1. noun European butterfly having reddish-brown wings each marked with a purple eyespot
    Synonyms:
    bird-of-juno muster peacock-butterfly ostentation pavo. associated word: pavonine pride Inachis io
  1. verb To walk with exaggerated or unnatural motions expressive of self-importance or self-display
    Synonyms:
    flounce prance strut swagger swank swash sashay
  1. adjective
    Synonyms:
    pavonian pavonine

ارجاع به لغت peacock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peacock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peacock

لغات نزدیک peacock

پیشنهاد بهبود معانی