شکل جمع:
dead endsشکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective) و فعل (verb): dead-end
بنبست
She lives on a dead end alley.
او در یک کوچهی بنبست زندگی میکند.
We reached a dead end at the end of the street.
در انتهای خیابان به به بنبست رسیدیم.
a dead-end street
خیابان بنبست
مجازی بنبست (وضعیتی که در آن امیدی به پیشرفت وجود ندارد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The relationship had reached a dead end, with both partners realizing they were no longer compatible.
رابطه به بنبست رسیده بود و هر دو طرف متوجه شدند که دیگر با هم سازگار نیستند.
Despite their best efforts, the students found themselves at a dead end in their research, unable to find any more relevant information.
علیرغم تلاشهای فراوان، دانشجویان در تحقیقات خود به بنبست رسیدند و نتوانستند اطلاعات مرتبط بیشتری بیابند.
بدون آینده، بدون ترقی (کار و غیره)
He has a dead-end job.
شغلش آینده ندارد.
The company's dead-end policies and lack of innovation led to its decline.
سیاستهای بدون ترقی و نوآوری نداشتن این شرکت منجر به افول آن شد.
به بنبست رسیدن
The investigation dead-ended when they couldn't find any more leads.
وقتی نتوانستند سرنخ دیگری پیدا کنند، تحقیقات به بنبست رسید.
This road dead-ended halfway up the mountain.
این جاده در نیمهی راه کوه به بن بست رسید.
سرکش، تخس، یاغی، متمرد
The dead-end teenagers were causing trouble at the park.
نوجوانان سرکش در پارک مشکل ایجاد میکردند.
The dead-end students disrupted the lecture by talking loudly and not paying attention.
دانشآموزان متمرد با صحبتهای بلند و بیتوجهی، سخنرانی را مختل کردند.
The dead-end employees constantly disregarded company rules and made the workplace chaotic.
کارمندان یاغی دائماً قوانین شرکت را نادیده میگرفتند و محل کار را آشفته میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dead end» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dead-end-2