با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Caudate

ˈkɔːdeɪt ˈkɔːdeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کالبدشناسی دمی (مربوط به هسته‌ی دمی در مغز)
    • - Damage to the caudate region can result in impairments in both motor coordination and emotional regulation.
    • - آسیب به ناحیه‌ی دمی می‌تواند منجر به اختلال در هماهنگی حرکتی و تنظیم هیجانی شود.
    • - The caudate nucleus plays a crucial role in orchestrating motor functions and cognitive processes.
    • - هسته‌ی دمی نقش مهمی در تنظیم عملکردهای حرکتی و فرایندهای شناختی ایفا می‌کند.
  • adjective
    جانورشناسی دم‌دار، دارای دم
    • - I spotted a caudate fox.
    • - روباه دم‌داری را دیدم.
    • - The caudate kangaroo left here.
    • - کانگوروی دم‌دار اینجا را ترک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد caudate

  1. noun A tail-shaped basal ganglion located in a lateral ventricle of the brain
    Synonyms: caudate nucleus
  2. noun Amphibians that resemble lizards
    Synonyms: urodele
  3. adjective Having a tail or taillike appendage
    Synonyms: caudated
    Antonyms: acaudate

ارجاع به لغت caudate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caudate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caudate

لغات نزدیک caudate

پیشنهاد بهبود معانی