با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Waiter

ˈweɪt̬ər ˈweɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    waiters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
پیشخدمت (آقا)، گارسون
- The waiter greeted us with a warm smile as we entered the restaurant.
- وقتی وارد رستوران شدیم، گارسون با لبخند گرمی از ما استقبال کرد.
- As we finished our meal, the waiter handed us the bill with a polite farewell.
- با تمام شدن غذا، پیشخدمت صورتحساب را با خداحافظی مودبانه به ما داد.
noun countable
سینی
- The silver waiter gleamed under the dim lights of the dining room.
- سینی نقره‌ای زیر نورهای کم‌نور اتاق غذاخوری می‌درخشید.
- The hostess used a delicate porcelain waiter to serve the cookies.
- مهماندار برای سرو کلوچه‌ها از سینی چینی ظریف استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waiter

  1. noun A person whose occupation is to serve at table (as in a restaurant)
    Synonyms: server, attendant, footman, servant, lackey, steward, headwaiter, innkeeper, host, waitress, proprietor, garçon (French), garçon (fr.), counterman, busboy, waitperson, salver, waitstaff, tray trotter, soup juggler, soda-jerk, garçon (French), servitor, slaver, tray

ارجاع به لغت waiter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waiter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waiter

لغات نزدیک waiter

پیشنهاد بهبود معانی