شکل جمع:
footmenپیشخدمت (مردی که وظیفهاش باز کردن در و سرو غذا و غیره است و اغلب یونیفرم به تن دارد)
The footman opened the door for the guests.
پیشخدمت در را برای مهمانان باز کرد.
The footman politely greeted each guest as they arrived.
پیشخدمت از هر مهمان که وارد میشد مؤدبانه استقبال میکرد.
سفر قدیمی مسافر پیاده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The footman's worn-out shoes showed the miles he had traveled on foot.
کفشهای کهنه مسافر پیاده نشان میداد که او مایلها با پای پیاده سفر کرده است.
The tired footman stopped to rest on a park bench.
مسافر پیادهی خسته توقف کرد تا روی نیمکت پارک استراحت کند.
سرباز پیادهنظام
The footman bravely charged into battle alongside his comrades.
سرباز پیادهنظام با شجاعت در کنار همرزمانش وارد نبرد شد.
The footman trained to improve his combat skills.
سرباز پیادهنظام برای بهبود مهارتهای جنگیاش تمرین کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «footman» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footman