فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Waitperson

ˈweɪtpɜ˞ːsn ˈweɪtpɜːsn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(رستوران) پیشخدمت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They’ve just employed five new waitpersons.

آن‌ها به‌تازگی پنج پیشخدمت جدید استخدام کرده‌اند.

We finished our lunch and left a tip on the table for the waitperson.

ناهارمان را تمام کردیم و برای پیشخدمت روی میز انعام گذاشتیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waitperson

  1. noun server
    Synonyms:
    servant waiter waitress attendant steward stewardess host hostess butler maître d' maître d’hôtel carhop

ارجاع به لغت waitperson

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waitperson» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/waitperson

لغات نزدیک waitperson

پیشنهاد بهبود معانی