امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

شلوغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آشفته، درهم‌برهم، بی‌نظم

فونتیک فارسی

sholoogh
صفت
untidy, disorganized, chaotic, cluttered, riotous, cramped

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- وضع شلوغ اداره‌ی ما

- our office's chaotic conditions

- شلوغ شدن

- to become disordered or chaotic, to become crowded or bustling, to become congested

- جمعه‌ها جاده‌ی شمال شلوغ می‌شود.

- the Shomal's road becomes congested on Fridays

- شلوغ کردن

- to make noise, to disturb, to make crowded or congested, to overcrowd, to bang, to clatter, to clutter, to confuse, to crowd, to racket
پرازدحام

فونتیک فارسی

sholoogh
صفت
crowded, busy, bumper-to-bumper, noisy, brassy, bustling, boisterous, overcrowded, congested, full, fussy, packed

- خیابان شلوغ تهران

- Tehran's crowded streets

- آسانسور شلوغ

- crowded elevator
دارای عادت به بازیگوشی و شیطنت

فونتیک فارسی

sholoogh
صفت
naughty, wanton, pranking

- کودکان شلوغ

- naughty children

- شلوغ کاری نکن

- Don't do such naughty things
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شلوغ

  1. مترادف:
    ازدحام پرازدحام پرجمعیت پرسروصدا پرهیاهو هیاهو
    متضاد:
    ساکت

ارجاع به لغت شلوغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شلوغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شلوغ

لغات نزدیک شلوغ

پیشنهاد بهبود معانی