آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Split Off

ˈsplɪt ɔf ˈsplɪt ɒf

گذشته‌ی ساده:

split off

شکل سوم:

split off

سوم‌شخص مفرد:

splits off

وجه وصفی حال:

splitting off

معنی split off | جمله با split off

phrasal verb B2

جدا کردن، از هم پاشاندن، تفکیک شدن، جدا شدن، مستقل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

When the subsidiary split off, it gained full control over its operations.

وقتی شرکت تابعه جدا شد، کنترل کامل بر عملیات خود پیدا کرد.

Several teams split off from the main company to start their own businesses.

چند تیم از شرکت اصلی جدا شدند تا کسب‌وکارهای خود را راه‌اندازی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت split off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «split off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/split-off

لغات نزدیک split off

پیشنهاد بهبود معانی