Chit

tʃɪt tʃɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
بچه، کودک، دخترک، توله حیوانات (مثل خرس)، یادداشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He married a curly-haired chit.
- او با دختر مو فرفری لوسی ازدواج کرد.
noun
دختر آتشپاره یا لوس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chit

  1. noun the bill in a restaurant
    Synonyms:
    bill check tab note voucher draft iou memo memorandum child kid offspring infant moppet sprout

ارجاع به لغت chit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chit

لغات نزدیک chit

پیشنهاد بهبود معانی