Resolvent

ˈrɛzəlˌvɛnt ˈrɪzəlv(ə)nt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun
حل‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The mathematician used a resolvent to solve the complex equation.
- ریاضی‌دان برای حل معادله‌ی مختلط از حل‌کننده استفاده کرد.
- The detective searched for a resolvent to the puzzling case.
- کارآگاه به دنبال حل‌کننده‌ای برای این پرونده‌ی گیج‌کننده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resolvent

  1. noun A liquid substance capable of dissolving other substances
    Synonyms: solvent, dissolvent, dissolver, dissolving-agent

ارجاع به لغت resolvent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resolvent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resolvent

لغات نزدیک resolvent

پیشنهاد بهبود معانی